همراه با چهارده معصوم-غدیرخم- خطابه غدیر
شاهكارهاي ادب فارسي-عدیر خم- عاشورا-امام حسین(ع)

 

 
6.jpg
 
 
شهاىت امام حسين(ع)-5.jpg
 
 
1حسین جان-2 (2).jpg
 
 
شهاىت امام حسين(ع)-5.jpg
 
 
شهاىت امام حسين(ع)-5.jpg
 
 
Picture 008.jpg
 
 
شب قدر -2.jpg
 
 
1حسین جان-2 (2).jpg
 
 
شبهاي قدر-شهاىت اميرالمومنين (ع).jpg
 
 
 
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب


ماه خروج پیشرومومنان بود


ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق


ماه ظهور عدل به اهل جهان بود


مردی قیام کرده به صحرای کربلا


کز خاندان خاتم پیغمبران بود


مردی قیام کرده که باانقلاب خون


بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود


مردی قیام کرده که تا روز رستحیز


نام گرامیش همه جا جاودان بود


فرزند با کفایت نستوه بوتراب


کز خون او زمین بلا گلستان بود


با خون نوشته است بتاریخ روزگار


هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود


بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم


اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود


تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب


امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود


سیراب تا شوند همهتشنگان عدل


در خون طپیده ساقی لب تشگان بود


هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش


هریکچو آیت است که در خون طپان بود


عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل


سیراب زاشک دمبدم باغبان بود


قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق


تا نهضت مقدس دین جاودان بود


با این قیام کاخ ستم واژگون نمود


تابر قرار مکتب خون جامگان بود


بر انتقال خون شهیدان بی کفن


گاه قیام (زین اب )قهرمان بود


هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری


تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود


                            سرسلسله  مردم آزاد حسین استنقل از شکوفه
های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----


آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است


مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد


دامن بکمر برزد واستاد حسین است


درسی به بشر داد بدستور الهی


درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی


آیین یزیدی که بری بود زانصاف


ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی


در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد


رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد


ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم


حنجر بدم خنجر بیداد گران داد


مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را


بر ضدستمکار بر افراشت علم را


با نیروی یزدانی وبا دست خدایی


بشکست بهم قدرت ارکان ستم را


اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد


با زینب وسجاد سوی شام فرستاد


این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور


باید بشر از قید اسارت شود آزاد


او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم


کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم


دیگر نهراسد زستمکار ستمکش


مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم


هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن


هر کافر ناحق نزند لاف تدین


اشرار باحرار نگیرند سر راه


ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن


شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند


از باب زر وسیم باشخاص تهیدست


برچیده شود قاعده ورسم توحش


از مسند حق دور شود قاضی حق کش


ازبین رود منکرومعروف بیاید                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش


مردم همه با کافر وظالم بستیزند


پویند ره حق وزناحق بگریزند


کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه


بر فرق تبهکار همی خاک بریزند


این حکم صریح است وبدیه است ومحقق


چیره نشود حق کش وکشته نشود حق


بیداد گری را اثری نیست بعالم


زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-


(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص۲۰۰-۲۰۱ آراسته
ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه ۱۳۶۲
شمسی)-------------------


جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص ۲۰۲:--


تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست


معنی مکتب تفویض علی اکبر توست


ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای


این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست


درس مردانگی عباس بعالم آموخت


زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست


طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟


آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست


ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست


خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:


آنکه باید به اسیری برود خواهر توست


(بابی انت وامي)كه تواي مكتب عشق


عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست


ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست


عاشقان رانظری دردم جان پرور توست


خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا


دید هر جا اثر تیر زپا تاسر توست --


نقل از ص۲۰۲ اشک شفق -آراسته رضا معصومی-سروده احمدمهران - ---- سرسلسله
ی مردم آزاد حسین است


آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است


مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد


دامن بکمر برزد واستاد حسین است


درسی به بشر داد بدستور الهی


درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی


آیین یزیدی که بری بود زانصاف


ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی


در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد


رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد


ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم


حنجر بدم خنجر بیداد گران داد


مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را


بر ضدستمکار بر افراشت علم را


با نیروی یزدانی وبا دست خدایی


بشکست بهم قدرت ارکان ستم را


اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد


با زینب وسجاد سوی شام فرستاد


این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور


باید بشر از قید اسارت شود آزاد


او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم


کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم


دیگر نهراسد زستمکار ستمکش


مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم


هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن


هر کافر ناحق نزند لاف تدین


اشرار باحرار نگیرند سر راه


ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن


شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند


از باب زر وسیم باشخاص تهیدست


برچیده شود قاعده ورسم توحش


از مسند حق دور شود قاضی حق کش


ازبین رود منکرومعروف بیاید                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش


مردم همه با کافر وظالم بستیزند


پویند ره حق وزناحق بگریزند


کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه


بر فرق تبهکار همی خاک بریزند


این حکم صریح است وبدیه است ومحقق


چیره نشود حق کش وکشته نشود حق


بیداد گری را اثری نیست بعالم


زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-


(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص۲۰۰-۲۰۱ آراسته
ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه ۱۳۶۲
شمسی)-------------------


جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص ۲۰۲:--


تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست


معنی مکتب تفویض علی اکبر توست


ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای


این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست


درس مردانگی عباس بعالم آموخت


زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست


طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟


آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست


ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست


خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:


آنکه باید به اسیری برود خواهر توست


(بابی انت وامي)كه تواي مكتب عشق


عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست


ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست


عاشقان رانظری دردم جان پرور توست


خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا


دید هر جا اثر تیر زپا تاسر توست --
نقل از ص۲۰۲ اشک شفق -آراسته رضا معصومی-سروده احمدمهران--

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 مهر 1395برچسب:محرم ماه خون ماه حسین است + محرم ماه انقلاب -ماه پیروزی -ماه شکست دشمن قرآن , توسط محمد حسن اسایش

 -

ماه قيام ،ماه حسين ، ماه انقلاب
ماه خروج پيشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردي قيام کرده به صحراي کربلا
کز خاندان خاتم پيغمبران بود
مردي قيام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود
مردي قيام کرده که تا روز رستحيز
نام گراميش همه جا جاودان بود
فرزند با کفايت نستوه بوتراب
کز خون او زمين بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاريخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم
اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود
تکميل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود
سيراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپيده ساقي لب تشگان بود
هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش
هريکچو آيت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سيراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق
تا نهضت مقدس دين جاودان بود
با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهيدان بي کفن
گاه قيام (زين اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري
تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود
                            سرسلسله  مردم آزاد حسين استنقل از شکوفه
هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران----
آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است
مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد
دامن بکمر برزد واستاد حسين است
درسي به بشر داد بدستور الهي
درسش عملي بود نه کتبي ،نه شفاهي
آيين يزيدي که بري بود زانصاف
ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم
حنجر بدم خنجر بيداد گران داد
مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نيروي يزداني وبا دست خدايي
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد
با زينب وسجاد سوي شام فرستاد
اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور
بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم
کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم
ديگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم
هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدين
اشرار باحرار نگيرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسيم باشخاص تهيدست
برچيده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضي حق کش
ازبين رود منکرومعروف بيايد                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش
مردم همه با کافر وظالم بستيزند
پويند ره حق وزناحق بگريزند
کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همي خاک بريزند
اين حکم صريح است وبديه است ومحقق
چيره نشود حق کش وکشته نشود حق
بيداد گري را اثري نيست بعالم
زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق-
(ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته
ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362
شمسي)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست
معني مکتب تفويض علي اکبر توست
اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي
اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگي عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست
اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست
خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت:
آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست
(بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست
اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست
عاشقان رانظري دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا
ديد هر جا اثر تير زپا تاسر توست --
نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومي-سروده احمدمهران - ---- سرسلسله
ي مردم آزاد حسين است
آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است
مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد
دامن بکمر برزد واستاد حسين است
درسي به بشر داد بدستور الهي
درسش عملي بود نه کتبي ،نه شفاهي
آيين يزيدي که بري بود زانصاف
ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم
حنجر بدم خنجر بيداد گران داد
مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نيروي يزداني وبا دست خدايي
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد
با زينب وسجاد سوي شام فرستاد
اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور
بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم
کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم
ديگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم
هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدين
اشرار باحرار نگيرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسيم باشخاص تهيدست
برچيده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضي حق کش
ازبين رود منکرومعروف بيايد                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش
مردم همه با کافر وظالم بستيزند
پويند ره حق وزناحق بگريزند
کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همي خاک بريزند
اين حکم صريح است وبديه است ومحقق
چيره نشود حق کش وکشته نشود حق
بيداد گري را اثري نيست بعالم
زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق-
(ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته
ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362
شمسي)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست
معني مکتب تفويض علي اکبر توست
اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي
اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگي عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست
اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست
خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت:
آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست
(بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست
اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست
عاشقان رانظري دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا
ديد هر جا اثر تير زپا تاسر توست --
نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومي-سروده احمدمهران--

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:- ماه قيام ,ماه حسين , ماه انقلاب ماه خروج پيشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق ماه ظهور عدل به اهل جهان بود مردي قيام کرده به صحراي کربلا کز خاندان خاتم پيغمبران بود مردي قيام کرده که باانقلاب خون بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود مردي قيام کرده که تا روز رستحيز نام گراميش همه جا جاودان بود فرزند با کفايت نستوه بوتراب کز خون او زمين بلا گلستان بود با خون نوشته است بتاريخ روزگار هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود تکميل تاشود سند سرخ انقلاب امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود سيراب تا شوند همهتشنگان عدل در خون طپيده ساقي لب تشگان بود هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش هريکچو آيت است که در خون طپان بود عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل سيراب زاشک دمبدم باغبان بود قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق تا نهضت مقدس دين جاودان بود با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود تابر قرار مکتب خون جامگان بود بر انتقال خون شهيدان بي کفن گاه قيام (زين اب )قهرمان بود هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود سرسلسله مردم آزاد حسين استنقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران---- آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد دامن بکمر برزد واستاد حسين است درسي به بشر داد بدستور الهي درسش عملي بود نه کتبي ,نه شفاهي آيين يزيدي که بري بود زانصاف ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم حنجر بدم خنجر بيداد گران داد مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را بر ضدستمکار بر افراشت علم را با نيروي يزداني وبا دست خدايي بشکست بهم قدرت ارکان ستم را اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد با زينب وسجاد سوي شام فرستاد اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم ديگر نهراسد زستمکار ستمکش مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن هر کافر ناحق نزند لاف تدين اشرار باحرار نگيرند سر راه ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند از باب زر وسيم باشخاص تهيدست برچيده شود قاعده ورسم توحش از مسند حق دور شود قاضي حق کش ازبين رود منکرومعروف بيايد جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش مردم همه با کافر وظالم بستيزند پويند ره حق وزناحق بگريزند کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه بر فرق تبهکار همي خاک بريزند اين حکم صريح است وبديه است ومحقق چيره نشود حق کش وکشته نشود حق بيداد گري را اثري نيست بعالم زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق- (ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362 شمسي)------------------- جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:-- تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست معني مکتب تفويض علي اکبر توست اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست درس مردانگي عباس بعالم آموخت زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟ آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت: آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست (بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست عاشقان رانظري دردم جان پرور توست خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا ديد هر جا اثر تير زپا تاسر توست -- نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومي-سروده احمدمهران - ---- سرسلسله ي مردم آزاد حسين است آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد دامن بکمر برزد واستاد حسين است درسي به بشر داد بدستور الهي درسش عملي بود نه کتبي ,نه شفاهي آيين يزيدي که بري بود زانصاف ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم حنجر بدم خنجر بيداد گران داد مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را بر ضدستمکار بر افراشت علم را با نيروي يزداني وبا دست خدايي بشکست بهم قدرت ارکان ستم را اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد با زينب وسجاد سوي شام فرستاد اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم ديگر نهراسد زستمکار ستمکش مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم هر وحشي ناکس نزند کوس تمدن هر کافر ناحق نزند لاف تدين اشرار باحرار نگيرند سر راه ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند از باب زر وسيم باشخاص تهيدست برچيده شود قاعده ورسم توحش از مسند حق دور شود قاضي حق کش ازبين رود منکرومعروف بيايد جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش مردم همه با کافر وظالم بستيزند پويند ره حق وزناحق بگريزند کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه بر فرق تبهکار همي خاک بريزند اين حکم صريح است وبديه است ومحقق چيره نشود حق کش وکشته نشود حق بيداد گري را اثري نيست بعالم زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق- (ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362 شمسي)------------------- جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:-- تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست معني مکتب تفويض علي اکبر توست اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست درس مردانگي عباس بعالم آموخت زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟ آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت: آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست (بابي انت وامي)که تواي مکتب عشق عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست عاشقان رانظري دردم جان پرور توست خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا ديد هر جا اثر تير زپا تاسر توست -- نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومي-سروده احمدمهران--, توسط محمد حسن اسایش

آمد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۳۱۱-۳۱۲ -انتشارات خزر ---



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 شهريور 1395برچسب:آمد شب میلاد علی -شمس خراسان - فرزندنبی -رهبر دین -حامی قرآن, توسط محمد حسن اسایش

بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پیغمبر                       فزون شد بر خلایق لطف وجود خالق اکبر

 

             

زمین وآسمان وعرش اعظم نورباران شد                         زانوار رخ نور دو چشم ساقی کوثر

عیان گردید در یثرب جمال عالم آرایی                           که جبرئیل امین شد خادمدر بار آن سرور

زلطف قادر قدرت نما  از گلبن عفت                             دوگل گردیده ظاهر  ازبرای حیدر صفدر

یکی در سوم شعبان ، یکی در چارم شعبان                  یکی چون شمس رخشان  ویکی همچون مه انور

یکی فرمانده ی عالم ،وصی احمد خاتم                       یکی یار ومعین وغم خور سلطان بحر وبر

یکی از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها                          یکی از حضرت ام البنین همچون دروگوهر

یکی نامش حسین ابن علی فرمانروای دین                 یکی باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور

یکی را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان                یکی رامرتضی دست رسایش بادو چشم تر

برای یاری درماندگان بحرطوفان زا                            بسوی ساحل عزت ، یکی کشتی ، یکی لنگر

دو صدر الدین، دو بدر الدین ، دو یارویاور قر آن              یکی وارث بشهرعلم وآن یک پشتیبان در

دو رخ زیبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم                یکی فرمانده ی اعظم ،یکی سردار وسرلشکر

دو جانباز وبرادر ، این وزیر وآن دگر سلطان                  عیان گردیدبریاری حق  ازدو نکو مادر

دو روشنگر ، دو عالی فر ، که بر آنهاخدا بخشد           هزاران {کربلایی}را زرحمت در صف محشر

اثر طبع نادعلی کربلایی -شادروان کربلایی پدر سه شهید -به نقل از شکوفه های انقلاب -جلد دوم -صصص۱۱۴-۱۱۵-انتشارات خزر-تهران ----


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 خرداد 1395برچسب:بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پیغمبر فزون شد بر خلایق لطف وجود خالق اکبر , توسط محمد حسن اسایش

ولادت فاطمهالزه -دخت نبی اکرم (ص) البشارت که عیان مهر فروزان آمد        ظاهر از پرده ی عصمت رخ جانان آمد

 

سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ی دین    روشن از نور رخش عالم امکان آمد

دختر ختم رسل هادی کل ،شاه سبل    از پسرده عیان چون مه کنعان آمد

دسته دسته ملک از عالم بالا بزمین         بهر دیدار رخش خرم وخندان آمد

عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا     سوی زهرا زجنان حوری وغلمان آمد

ساره وآسیه ومریم وکلثوم زبهشت    از پی خدمت آن زهره ی تابان آمد

آنچنان نور رخ دخت نبی جلوه نمود       که قصور همه ی مکه نمایان آمد

نه همین مکه منور شده از طلعت او      زسما ـابسمک یکسره رخشان آمد

شده از مکه همان نور نمایان که بطور     سالهادر طلبش موسی عمران آمد

بهر این نور که در صلب خلیل الله بود       نارنمرود به یک لحظه گلستان آمد

گر نبردی بزبان نوح نبی نامش را        کی نجات از یم وگرداب وزطوفان آمد

یوسف مصر گراین نام نخواندی بزبان    کینجاتش زچه وگوشه ی زندان آمد

چون نیاید زازل تابه ابد همتایش         همسرش شیر خدا حامی قر آن امد

زین دودریای فضیلت که بهم شد واصل   خارخ از ایندو نکو لولوء و مرجان آمد

نه همین ام ابیها نبی اش خوانده زحق     ام فضل ،ام کتاب ، ام امامان آمد 

شب مولود مهین دخت نبی فاطمه شد  عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد

تاکه تبریگ بگوید بجهان شیعه        {کربلایی} زسوی نوحه سرایان آمد 

اثر طبع شاد روان نادعلی کربلایی-پدر سه شهید -به نقل ازارمغان کربلا کتاب سوم -ص۶۳-۶۴--انتشارات خزر -بوذرجمهری سابق (۱۵ خرداد)-



ادامه مطلب...


کاروان کربلا-حضرت علی اکبر:ای نام توشد ورد زبانم  علی اکبر          داغ توزده شعله بجانم علی اکبر      بر جانب میدان روی ای نور دودیده           رفته زکفم تاب وتوانم علی اکبر           ترسم که تنت پاره شود ازدم شمشیر         از تیغ ستم سرو روانم علی اکبر             چون شمع بسوزد جگرم آب شود آب          تا زنده دراین دار جهانم علی اکبر       یک دشت پر از لشکر خونخوار وتو تنها           کی بود چنین صحنه گمانم علی اکبر          خواهم که زبانم بگذارم بدهانت          افسوس که خشکیده زبانم علی اکبر         صبری که زنم شانه بزلفان نکویت           با آه دل واشک روانم علی اکبر           صیاد ستمگر بکمین از پی قتلت            بر گرد ببین قد کمانم علی اکبر           از داغ تو خواهم که کنم ناله وافغان          ترسم ندهد گریه امانم علی اکبر            آورده ام از بهر تو قرآن که بگیرم           بالای سرت تازه جوانم علی اکبر          ویرانه کنم بعد تو کاشانه ی دشمن            با ناله وبا سوز فغانم علی اکبر         گرکشته شوی از المت (کرببلایی)      با نوحه زند شعله بجانم علی اکبر       ترسم که تنت بیکفن افتد به بیابان        کن صبر کفن بر تو رسانم علی اکبر

 

نقل از شکوفه های غم -جلد دوم - صص ۱۴۰-۱۴۱- نادعلی کربلایی-انتشارات خزر


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:سرو روانم علی اکبر -قدکمانم -اشک روانم -خشکیده زبانم علی اکبر, توسط محمد حسن اسایش

ماه قیام سرور آزادگان بود                   ماه جهاد رهبر خون جامگان بود

 

ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب

ماه خروج پیشرومومنان بود

ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق

ماه ظهور عدل به اهل جهان بود

مردی قیام کرده به صحرای کربلا

کز خاندان خاتم پیغمبران بود

مردی قیام کرده که باانقلاب خون

بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود

مردی قیام کرده که تا روز رستحیز

نام گرامیش همه جا جاودان بود

فرزند با کفایت نستوه بوتراب

کز خون او زمین بلا گلستان بود

با خون نوشته است بتاریخ روزگار

هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود

بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم

اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود

تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب

امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود

سیراب تا شوند همهتشنگان عدل

در خون طپیده ساقی لب تشگان بود

هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش

هریکچو آیت است که در خون طپان بود

عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل

سیراب زاشک دمبدم باغبان بود

قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق

تا نهضت مقدس دین جاودان بود

با این قیام کاخ ستم واژگون نمود

تابر قرار مکتب خون جامگان بود

بر انتقال خون شهیدان بی کفن

گاه قیام (زین اب )قهرمان بود

هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری

تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود

نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:ماه محرم -ماه قیام ماه ظهور-ماه حسیین -عاشورا-اکبر زیبا جوان, توسط محمد حسن اسایش

 

قاتل کشیده خنجربران برای ما         درزیر تیغ بسته بود دست وپای ما 


 

از بهر کشتن این همه تعجیل از چه رو   ظالم مگر چه بود به عالم خطای ما  


 

دور از دیاروشهر ووطن بیکس وغریب     مادر کجاست گریه کنددر عزای ما 


 

دیگر نمانده است امید نجات هیچ         در کشوری که نست کسی آشنای ما  


 

یارب میان قاتل ومقتول حکم کن           ای خالقی که آگهی از ابتلای ما 


 

درآرزوی کعبه ی مقصود عاقبت            شد در کنار جسر مصیب منای ما 


 

باد صباببر خبر قتل کودکان                 ازراه مرحمت بسوی پیشوای ما 


 

حارث برای خاطرزر قتل می کند          تا کاخ خونبنا کند از خونبهای ما 


 

بر انتقام خون یتیمان بی گنه                   زود است کردگار بگیرد جزای ما 


 

نابود کاخ ظلم وستم گردداز خدای                     دروقت مرگ نیست بجز این دعای ما 


 

ریزد سرشک (کرببلایی)به خاک غم                  هر لحظه یاد می کنداز کربلای ما 


 

---به نقل از شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی -ص 133 -موسسه مطبوعاتی خزر-تهران


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:طفلان مسلم-حارث -یارب میان قاتل ومقتول -کربلایی-کاخ ظلم وستم, توسط محمد حسن اسایش

 

گوش بر حلقه ی در آویزان                   چشم بنشسته براهت گریان
دل از این مژده که خواهی آمد               هست از شوق وصالت لرزان
در رهت بدرقهسازد هر شب                 تا سحر مصحف وادعیه ، زبان
بس که درراه تو هستم سر پا                رفت از پای مرا تاب وتوان
دست از دامن الطاف خدا         دست بردار نباشد یک آن
همه از غیبت تو می نالند            همه از هجر تو بی صبر وامان
همه از خیمه ی بیداد وستم      که بپا گشت به صحرای زمان
همه ازنخل رطب دار امید             که بخشکید دلپیر وجوان
همه از شعله ی نومیدی یاس             که بر آید زورای دل وجان
همه از وحشت عفریت نفاق               که دهد چهره به هر دوست نشان
همه از سر کشی موج گناه         که زندطعنه بروی انسان
همه از مردن یزدان شرف           زیر پای هوس بی شرفان
همه ازپنجه ی خونخوار ستم        که مکد خون دل مضلومان
همه از بی خودی خود دلتنگ          همه گویند بصد آه وفغان
بارالها تو به این زودی زود            قائم آل محمد برسان
بنقل ازسرودهایامام مهدی عج....ص 134- چاپ انتشارات قلم گردآورنده : حسین حقجو
+ نوشته شده در  جمعه نهم دی 1390ساعت 11:26  توسط mha3131  |  نظر بدهید

سرود در ولادت امام محمد باقر علیه السلام

 

مژده زمیلاد عزیز بتول حجت حق باقر علم رسول مژده زمیلاد شهنشاه دین سبط نبی باقر علم یقین

شبل علی نوثمر عابدین مفخر آباء وهمه طیبین در ثمین دوحه ی وحدت اصول حجت حق باقر علم رسول

مژده که ماه رجب ذوالعطاء گشته دومه ظاهرش از یک لقا یک زهلال رخ ماه سماء یک زجمال مه برج هدی

بیت علی ابن حسین رانگر فاطمه ی  بنت حسن راپسر چون مه تابنده نموده نزول حجت حق باقر علم رسول

مژده که دریای علوم آمده واقف اسرار نجوم آمده روشنی دهر ظلوم آمده مظهر تقوا وقیوم آمده            آمده آن جامع فقه وآصول حجت حق باقر علم رسول

به نقل ازدیوان آذرخراسانی جلداول

-ص-99- افست اسلا میه- نوبت چهارم-مشهد1348 شمسی
+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم دی 1390ساعت 15:42  توسط mha3131  |  یک نظر

سرود درولادت امام محمدباقر علیه السلام

مژده زمیلاد عزیز بتول حجت حق باقر علم رسول مژده زمیلاد شهنشاه دین سبط نبی باقر علم یقین

شبل علی نوثمر عابدین مفخر آباء وهمه طیبین در ثمین دوحه ی وحدت اصول حجت حق باقر علم رسول

مژده که ماه رجب ذوالعطاء گشته دومه ظاهرش از یک لقا یک زهلال رخ ماه سماء یک زجمال مه برج هدی

بیت علی ابن حسین رانگر فاطمه ی  بنت حسن راپسر چون مه تابنده نموده نزول حجت حق باقر علم رسول

مژده که دریای علوم آمده واقف اسرار نجوم آمده روشنی دهر ظلوم آمده مظهر تقوا وقیوم آمده            آمده آن جامع فقه وآصول حجت حق باقر علم رسول

به نقل ازدیوان آذرخراسانی جلداول

-ص-99- افست اسلا میه- نوبت چهارم-مشهد1348 شمسی
+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم دی 1390ساعت 15:41  توسط mha3131  |  نظر بدهید

جشن غدیر

عيد
روز غدير در واقع عيد آل محمد عليهم السلام و روز جشن اهل بيت است، و به همين جهت تأكيد خاصى از سوى ائمه عليهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در اين روز وارد شده است.
شخصى يهودى كه در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آيه ى 'الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ...' "كه در روز غدير نازل شده" در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عيد مى گرفتيم! [ الغدير: ج 1 ص 283. عوالم: ج 3:15 ص 115 و 303. ]

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انبياء بنى اسرائيل روزى را كه جانشينِ بعد از خود را تعيين مى كردند عيد قرار مى دادند. 'عيد غدير' هم روزى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله على عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود.... [ بحارالأنوار: ج 37 ص 170. ]

بدون شك عيد گرفتن غدير به معناى زنده نگه داشتن آن روز تاريخى در دلهاى شيعيان و احياى محتواى آن در مقابل دشمنان است، و به عنوان علامتى بزرگ بر صفحه ى تاريخ تشيع نقش بسته و نشان دائمى ولايت است.

عيد غدير در لسان پيامبر و امامان:
ذيلاً احاديثى كه در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد از لسان معصومين عليهم السلام وارد شده ذكر مى شود:


پيامبر:
- روز غدير خم افضل و بالاترين عيدهاى امت من است. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت فرمود كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]

اميرالمؤمنين:
- اين روز روز عظيم الشأنى است. [ عوالم: ج 3:15 ص 209. ]
در سالى كه عيد غدير با روز جمعه مقارن شده بود حضرت خطابه اى ايراد نمودند
و ضمن آن مطالب زيادى درباره ى عيد گرفتن غدير فرمودند. از جمله فرمودند:
'خداوند در اين روز دو عيد عظيم و بزرگ را براى شما جمع نموده است'. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]


امام صادق:
- خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]
- عيد غدير 'عيد اللَّه اكبر' است، يعنى عيد بزرگ خداوند است. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]
- عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد. [ عوالم: ج 3:15 ص 210 و 211 و 212. ]
- روز غدير، روز شريف و عظيمى است... اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. اليقين: ص 372 باب 132. ]

- روز غدير خم روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبّان ما عيد قرار داده است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. ]
- شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم! [ عوالم: ج 3:15 ص 215. ]
- روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير. 'روز غدير خم' در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالى بر غدير ملائكه ى مقربين را موكل مى كند كه رئيسشان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را كه رئيسشان حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيسشان اميرالمؤمنين عليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان 'غدير' را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمايند. [ عوالم: ج 3:15 ص 212. ]


امام رضا:
- اين روز، روز عيدِ اهل بيت محمد عليهم السلام است. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
- هر كس اين روز را عيد بگيرد خداوند مالش را زياد مى كند. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
در روز عيد غديرى، حضرت عده اى از خواص اصحاب خود را براى افطار دعوت فرمود، و به منازل آنان هدايا و عيدى فرستاد، و درباره ى فضائل اين روز سخنانى فرمود.[عوالم: ج 3:15 ص 221.]


امام هادى:
- روزِ غدير روز عيد است، و افضل اعياد نزد اهل بيت و محبّان ايشان به شمار مى آيد. [ عوالم: ج 3:15 ص 226. ]

جشن غدير در آسمان ها:
در آسمانها روز غدير را مى شناسند و آن را جشن مى گيرند. در اين باره چهار حديث ذكر مى نماييم:

غدير، روز عهد معهود:
امام صادق عليه السلام فرمود: نام عيد غدير در آسمانها روز 'عهد معهود' است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]

غدير، روز عرضه ولايت بر اهل آسمانها:
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند در روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمانها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از ديگران سبقت گرفتند. به همين جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزين فرمود.
سپس اهل آسمان چهارم بر ديگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بيت المعمور مزين فرمود.
سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزين فرمود. [ عوالم: ج 3:15 ص 224. ]


ملائكه در جشن غدير:
امام رضا عليه السلام فرمود: روز غدير، روزى است كه خداوند به جبرئيل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل بيت المعمور قرار دهد.
سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مى گيرد و ملائكه از همه ى آسمانها جمع مى شوند و بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ثنا مى فرستند و براى شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام و محبّان ايشان استغفار مى كنند. [ عوالم: ج 3:15 ص 222. ]


نثار فاطمه در جشن غدير:
امام رضا عليه السلام از پدرش امام موسى بن جعفر عليه السلام از جدش امام صادق عليه السلام نقل مى فرمايد كه فرمود: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.
خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه ى سبز رنگ وجود دارد و خاك آن از مشك و عنبر است. در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدنهاى آنها از لؤلؤ و بالهايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى خوانند.
روز غدير كه فرا مى رسد اهل آسمانها وارد اين قصر مى شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مى گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آيند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشك و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى آيند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند.
ملائكه در روز غدير 'نثار فاطمه عليهاالسلام' [ نثار فاطمه عليهاالسلام همان ميوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند. بحار الانوار: ج 43 ص 109. ] را به يكديگر هديه مى دهند. وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مى رسد ندا مى آيد: 'به مراتب و درجات خود برگرديد كه به احترام محمد و على تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود'. [ بحارالأنوار: ج 37 ص 163. عوالم: ج 3:15 ص 221.عيد
روز غدير در واقع عيد آل محمد عليهم السلام و روز جشن اهل بيت است، و به همين جهت تأكيد خاصى از سوى ائمه عليهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در اين روز وارد شده است.
شخصى يهودى كه در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آيه ى 'الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ...' "كه در روز غدير نازل شده" در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عيد مى گرفتيم! [ الغدير: ج 1 ص 283. عوالم: ج 3:15 ص 115 و 303. ]

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انبياء بنى اسرائيل روزى را كه جانشينِ بعد از خود را تعيين مى كردند عيد قرار مى دادند. 'عيد غدير' هم روزى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله على عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود.... [ بحارالأنوار: ج 37 ص 170. ]

بدون شك عيد گرفتن غدير به معناى زنده نگه داشتن آن روز تاريخى در دلهاى شيعيان و احياى محتواى آن در مقابل دشمنان است، و به عنوان علامتى بزرگ بر صفحه ى تاريخ تشيع نقش بسته و نشان دائمى ولايت است.

عيد غدير در لسان پيامبر و امامان:
ذيلاً احاديثى كه در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد از لسان معصومين عليهم السلام وارد شده ذكر مى شود:


پيامبر:
- روز غدير خم افضل و بالاترين عيدهاى امت من است. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام وصيت فرمود كه اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه اين روز را عيد بگيرند. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]

اميرالمؤمنين:
- اين روز روز عظيم الشأنى است. [ عوالم: ج 3:15 ص 209. ]
در سالى كه عيد غدير با روز جمعه مقارن شده بود حضرت خطابه اى ايراد نمودند
و ضمن آن مطالب زيادى درباره ى عيد گرفتن غدير فرمودند. از جمله فرمودند:
'خداوند در اين روز دو عيد عظيم و بزرگ را براى شما جمع نموده است'. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]


امام صادق:
- خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر آنكه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]
- عيد غدير 'عيد اللَّه اكبر' است، يعنى عيد بزرگ خداوند است. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]
- عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد. [ عوالم: ج 3:15 ص 210 و 211 و 212. ]
- روز غدير، روز شريف و عظيمى است... اين روز، روزِ عيد و شادى و سرور است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. اليقين: ص 372 باب 132. ]

- روز غدير خم روزى است كه خداوند آن را براى شيعيان و محبّان ما عيد قرار داده است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. ]
- شايد گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدير خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم! [ عوالم: ج 3:15 ص 215. ]
- روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير. 'روز غدير خم' در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالى بر غدير ملائكه ى مقربين را موكل مى كند كه رئيسشان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را كه رئيسشان حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيسشان اميرالمؤمنين عليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان 'غدير' را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمايند. [ عوالم: ج 3:15 ص 212. ]


امام رضا:
- اين روز، روز عيدِ اهل بيت محمد عليهم السلام است. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
- هر كس اين روز را عيد بگيرد خداوند مالش را زياد مى كند. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
در روز عيد غديرى، حضرت عده اى از خواص اصحاب خود را براى افطار دعوت فرمود، و به منازل آنان هدايا و عيدى فرستاد، و درباره ى فضائل اين روز سخنانى فرمود.[عوالم: ج 3:15 ص 221.]


امام هادى:
- روزِ غدير روز عيد است، و افضل اعياد نزد اهل بيت و محبّان ايشان به شمار مى آيد. [ عوالم: ج 3:15 ص 226. ]

جشن غدير در آسمان ها:
در آسمانها روز غدير را مى شناسند و آن را جشن مى گيرند. در اين باره چهار حديث ذكر مى نماييم:

غدير، روز عهد معهود:
امام صادق عليه السلام فرمود: نام عيد غدير در آسمانها روز 'عهد معهود' است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]

غدير، روز عرضه ولايت بر اهل آسمانها:
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند در روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمانها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از ديگران سبقت گرفتند. به همين جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزين فرمود.
سپس اهل آسمان چهارم بر ديگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بيت المعمور مزين فرمود.
سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزين فرمود. [ عوالم: ج 3:15 ص 224. ]


ملائكه در جشن غدير:
امام رضا عليه السلام فرمود: روز غدير، روزى است كه خداوند به جبرئيل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل بيت المعمور قرار دهد.
سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مى گيرد و ملائكه از همه ى آسمانها جمع مى شوند و بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ثنا مى فرستند و براى شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام و محبّان ايشان استغفار مى كنند. [ عوالم: ج 3:15 ص 222. ]


نثار فاطمه در جشن غدير:
امام رضا عليه السلام از پدرش امام موسى بن جعفر عليه السلام از جدش امام صادق عليه السلام نقل مى فرمايد كه فرمود: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.
خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه ى سبز رنگ وجود دارد و خاك آن از مشك و عنبر است. در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدنهاى آنها از لؤلؤ و بالهايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى خوانند.
روز غدير كه فرا مى رسد اهل آسمانها وارد اين قصر مى شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مى گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آيند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشك و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى آيند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند.
ملائكه در روز غدير 'نثار فاطمه عليهاالسلام' [ نثار فاطمه عليهاالسلام همان ميوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند. بحار الانوار: ج 43 ص 109. ] را به يكديگر هديه مى دهند. وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مى رسد ندا مى آيد: 'به مراتب و درجات خود برگرديد كه به احترام محمد و على تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود'. [ بحارالأنوار: ج 37 ص 163. عوالم: ج 3:15 ص

 


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد